۱۳۹۱ بهمن ۱۱, چهارشنبه

چهارپاره – 103 / اسم‌اش صبوری نیست



(1)
مصطفی پور‌محمدی، رئیس فعلی سازمان بازرسی و وزیر سابق کشور، گفته که «امروز معضل گرانی در کشور بزرگ‌ترین دردسر بوده و همه آن را حس می‌کنیم.  مردم ما نسبت به این مسئله صبور بوده، در حالی‌ که مردم اروپا در صورت افزایش قیمت‌ها یا کم شدن حقوقشان، شهر را بهم ریخته و به آشوب می‌کشانند.»(+)
.
(2)
کسانی که این روزها بین مردم‌اند، یا دوست ندارند کتمان واقعیت کنند، بعید است باورشان شود که مردم در برابر گرانی لجام گسیخته و شرایط بد اقتصادی کم‌نظیر این ماه‌های اخیر در حال «صبوری»‌اند مگر اینکه صرفا به هم ریخته نشدن شهرها، حمل بر «صبوری» شود (و البته واضح است دیگی که شیر اطمینان ندارد، تنها بعد از از لحظه انفجار تخریب می‌کند!). مسئله این است که مردم ایران مجال اعتراض ندارند؛ مجال این که دور هم جمع شوند، توی خیابان راه بروند و در حالی که الزامات گریزناپذیر بدترین وضعیت اقتصادی منطقه را روی دوش خود می‌برند، بر سر مدیران اقتصادی مملکت از سر خشم فریاد بکشند. هر اعتراضی از این جنس به فوریت معارضه با اصل و اساس نظام و خدمت به دشمن و استکبار و صهیونیسم جنایتکار تعبیر می‌شود. اینجا قرار فیسبوکی برای «آب بازی» هم، برچسب ضد‌امنیتی می‌خورد! البته اینکه مردم نمی‌خواهند رنج متهم شدن به ضدیت با انقلاب و نظام و خدمت به آمریکای جهانخوار، و تبعات پیش بینی نشده آن را بپذیرند، یک روی قضیه است. صد البته هر نوع معارضه با هر نوع نظام حاکمی، هزینه‌بر است و زحمت دارد.
.
(3)
روی دیگر آنچه باعث شده عده‌ای روی رفتار مردم ایران، اسم «صبوری» بگذارند این است که مردمان معترض راهی برای کشف یکدیگر و اعتماد به یکدیگر ندارند و در نتیجه همه اعتراض‌ها به جمع‌های شب‌نشینی و قهوه‌خانه‌ای و مسیرهای تاکسی سواری محدود شده که بازتاب کمّی واحد ندارد که حمل بر ناشکیبایی شود! رسانه‌ها عموما خاصیت سخنگوی مردم بودن خود را از دست داده‌اند و به این ترتیب معترضان، در مارپیچ سکوت گرفتار می‌آیند! این باید خاصیت جامعه ذره – ذره و متفرق شده باشد که مردمان همسو و البته معترض و منتقد نتوانند به راحتی همدیگر را پیدا کنند (یکی از دلایل مخالفت جدی با شبکه‌های اجتماعی اینترنتی نیز این است که مبادا افراد همسو و هم‌نظر یکدیگر را کشف کنند). یکی از مهمترین راه‌های رفع چنین مشکلی، شکل گرفتن جامعه مدنی و جان گرفتن تشکل‌های غیردولتی است که این مهم نه تنها شکل نگرفته، بلکه اساسا با شکل‌گیری آن مقابله هم شده و می‌شود. این مشکل در کشورهایی که اتحادیه‌های صنفی و کارگری مستقل و قدرتمندی دارند، رخ نمی‌دهد. همه اعضا طبقه‌بندی شده‌اند و می‌دانند برای دفاع از حق و حقوق خود، تنها نمی‌مانند. این وضعیت را مقایسه کنید با برخوردی که با جامعه کارگری در کشور شده است؛ آخرین بار کی و کجا به کارگران، مجوز راهپیمایی روز کارگر داده شده؟ با وجود اوضاع به شدت وخیم واحدهای تولیدی کوچک و بزرگ، کدام اتحادیه کارگری از در اعتراض وارد شده؟ آیا اساسا چنین اتحادیه‌هایی شکل گرفته‌اند؟!
.
(4)
آنچه به اسم راهپیمایی‌های مردمی و عملا به صورت دوره‌ای در مناسبتهای مورد تایید برگزار می‌شود؛ صرفا گردهمایی توده‌ای است که البته قوی‌ترین صورت تبلیغات هم به حساب می‌آید (ر.ک. به: «توتالیتاریسم»، هانا آرنت، محسن ثلاثی، پاورقی ص 128). با مهیا کردن انواع امکان راحتی و آسایش شرکت‌کنندگان و پوشش رسانه‌ای وسیع قبل، حین و بعد از برگزاری. چنانکه نباید به هم ریخته نشدن شهرها را حمل بر صبوری مردم کرد، حضور در این جنس مانورهای خیابانی نیز نباید به شکرگزاری صرف از سوی مردم تعبیر شود. به خصوص در شهرستان‌ها دقت کنید که پلاکاردها عموما نوعی اعلام حضور است با برجسته کردن اسم فلان اداره و سازمان و مدرسه و دانشگاه!
.

.

۱ نظر: