۱۳۹۱ مرداد ۳۱, سه‌شنبه

زندگی



آلبرت آینشتاین و مارک تواین، آخرهای عمرشان، از نژاد بشر قطع امید کردند، هرچند که تواین حتا جنگ جهانی اول را ندیده بود. جنگ حالا یک جور سرگرمی تلویزیونی است و آن چیزی هم که جنگ جهانی اول را خیلی سرگرم کننده کرد، دو اختراع آمریکایی بود: سیم خاردار و مسلسل.
شراپنِل (همان گلوله های انفجاری) را یک بابای انگلیسی با همین اسم اختراع کرد. دلتان نمی خواند چیزی داشته باشید که به نام شما اسم گذاری شده باشد؟
من هم حالا مثل دو شخص برگزیده و ممتاز زندگی ام، آینشتاین و تواین، از آدم ها قطع امید کرده ام. من از کهنه سربازان جنگ جهانی دوم هستم و باید اعتراف کنم اولین بار نیست که تسلیم یک ماشین جنگی بی رحم می شوم.
آخرین کلمات من قبل از مرگ؟ «زندگی به هیچ وجه برای بد تا کردن با حیوانات هم نیست؛ حتی با موش
.
کورت وونه گات – «مرد بی وطن»
.
.
.
من: برای مدتی نمی خواهم باشم ... یک روز دوشنبه ای، با یک عکس سیاه و سفید بر می گردم سر قرار همیشگی مان ... 
.
و این که؛ نوشته بالا می ارزد به این که چند بار خوانده شود؛ مخصوصا خط آخرش.
.

۵ نظر:

  1. همیشه توی ذهن و قلب ِ من یکی که هستی، مرد ِ بزرگ.

    بی‌شک آدم‌ها روزی خسته می‌شوند از هم‌نوع‌شان، سیاه می‌شود زندگی برای‌شان. و دوباره روزی امیدی خواهد بود و انسانی از نو.


    «راشومون» ِ کوروساوا را اگر ندیده‌اید ببینید این روزها. کمی مرهم درد و خستگی‌تان باشد شاید.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خیلی ممنون از شما؛ از لطف و مرحمت همیشگی شما
      .
      راشومون را ندیده ام، از یکی از دوستان خواستم، آورده که ببینم ... خیلی ذکر خیرش را کرده :)

      حذف
  2. امیدوارم زودتر اون روز بیاد و دوباره برگردین

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. برخواهم گشت؛ البته به زعم خودم؛ هر چه دیرتر بهتر !

      حذف
  3. بعد از 2 سال امروز دنیای وبلاگنویسی ورقی زدم! نسبت به اون روزا که وبلاگ نوجوون 15 ساله ای چون منم روزی 100 بازدید داشت خیلی سوت و کور شده... دلم گرفت!
    ولی وبلاگ شما مثل همون روزا از بهترین وبلاگهایی است که محکم و استوار هنوز پابرجاست :)

    پاسخحذف