گاه در بستر خویش، پهلو به پهلوی گریه که می غلتم،
با من از رفتن، از احتمال
از نیامدن، از او، از ستاره و سوسو سخن می گویی.
.
شانه به شانه من
با من از دقیقه زادن، از هوا، از هوش،
از هی بخند ِ هفت سالگی سخن می گویی.
.
خدایا چقدر مهربانی کنار دستمان پَرپَر می زد و
آینه نبود تا تبسم خویش را تماشا کنیم.
.
.
سید علی صالحی
.
.
.
چرا از سه کردی که در اعتصاب غذا هستند هیج نمی گویید/ نمی گویند..؟!
پاسخحذفhttp://divanesara2.blogspot.com/2011/07/blog-post_02.html
پاسخحذف