۱۳۸۵ دی ۳۰, شنبه

یاد اگر نبود


گاهی اوقات یک "یاد" مثل قلابی گیر می کند به گوشه دلت و تو را می کشاند به سال ها قبل ... جای دوری نرفته ای ولی تو خودت می دانی که چیزی آن گوشه دل دارد ساز ناساز می زند و دل را تنگ می کند ... خانه پلاک یازده کوچه گرایلو را به یاد می آوری، خانه ده سال اول زندگی ات را. خانه ای با دری آبی. خانه ای تکرار ناپذیر ... اول یک راهرو، بعد دو اتاق در چپ و راست، چند پله بالاتر، سمت چپِ پاگرد، نقاشی زیبای خواهر روی پنچره کوچک چوبی، بعد همان سمت چپ پله به طرف "بالاخانه" یا این که مستقیم به حیاط خانه و آن گاه بهشتِ سایه های درختان و یک حوض آب با تلمبه ای که دست به دل زمین برده ... ایوان خانه و اتاق ها ... اتاق نشیمن، اتاق آبی با آن پستوی تاریک و جذابش، اتاق قرمز، آن راهروی خنک، آشپزخانه و راهی به دو حیاط دیگر خانه ... لذت دور هم بودن، لذت زیر کرسی رفتن و خوردن تند تند کشمش، بازی کردن با برف های تلنبار شده در حیاط خانه، با بچه هایی که حالا هرکدام جایی اند ... لذت و دلهره کش رفتن از شکلات و میوه هایی که از فرط زیاد خوردن، مادر ناچار می شد دور از چشمانت جایی بگذارد ... یاد روزی که وقتی در را باز کردی دیدی که پدر تَرک موتور برای تو و برادر کوچکترت دوچرخه هایی آورده زیبا و بی نظیر ... یاد فرار از خوابهای بعدازظهر، یاد لذت قایم شدن پشت گل های همیشه بهار ... یاد یار رفته، یاد مادر ... "یاد" اگر نبود ما همه ایستاده مرده بودیم ... /ا

۱ نظر:

  1. salam :
    ajib amigh -ziba va vagheee o ba ehsas be tasvir keshide boodi .
    in taravat va zibaee e ghalam ro faghat dar yeki do ja didam az oon jomleh:
    www.shargi.blogspot.com
    www.maroufi.malakut.org
    shad bashi.

    پاسخحذف