سلام خوبِ ساده، سادگی ِ خوب
.
داشتم پیش خودم فکر میکردم آن خیلی وقت قبلها، نیاکان ما وقت کدام هجرت و «رفتن» بود که سر آن دو راهی، از هم جدا شدند، از هم دور شدند، که
نسلها بعد، قدر یک دنیا، این همه دوری باشد در حوالی ما؟ شاید شوق «یافتن» بود؛ تدارک
بهانهای برای تبسمی وقت تازه کردن دیدار ... دیداری که انگار هیچگاه تازه نشد.
.
خوب ِ مستور! آن دو راهی، کجای دنیا بود؟ چرا بود؟
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر